يك استكان هواي پريدن

حالي براي شعر سرودن بياوريم ،

يا لا اقل براي شنيدن بياوريم .

ما تشنه ايم ، تشنه ي آبيّ آسمان ،

يك استكان هواي پريدن بياوريم .

بنبست چشم هاي خودم را دويده ام ،

يك جاده از مسير رسيدن بياوريم .

اين مرد هاي كاغذي امّا بريده اند ،

اينجا براي كار ، كمي زن بياوريم .

اين جا مترسكان همه همكاسه مي شوند ،

بايد از اين به بعد فلاخن بياوريم .

يخ زد صداي پاي تماميّ آب ها ،

انگار لازم است كه هاون بياوريم .

تا در هواي خوب مدرنيته گل كنيم ،

از تيغ ، جيغ ، ملحفه عمداً بياوريم .

ما هيچ وقت آينه ها را نديده ايم ،

يك جفت چشم لايق ديدن بياوريم .