يك استكان هواي پريدن
حالي براي شعر سرودن بياوريم ،
يا لا اقل براي شنيدن بياوريم .
ما تشنه ايم ، تشنه ي آبيّ آسمان ،
يك استكان هواي پريدن بياوريم .
بنبست چشم هاي خودم را دويده ام ،
يك جاده از مسير رسيدن بياوريم .
اين مرد هاي كاغذي امّا بريده اند ،
اينجا براي كار ، كمي زن بياوريم .
اين جا مترسكان همه همكاسه مي شوند ،
بايد از اين به بعد فلاخن بياوريم .
يخ زد صداي پاي تماميّ آب ها ،
انگار لازم است كه هاون بياوريم .
تا در هواي خوب مدرنيته گل كنيم ،
از تيغ ، جيغ ، ملحفه عمداً بياوريم .
ما هيچ وقت آينه ها را نديده ايم ،
يك جفت چشم لايق ديدن بياوريم .
+ نوشته شده در چهارشنبه یازدهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 22:20 توسط سهیلا شجیرات
|
این وبلاگ با توجه به عنوان پایان نامه نویسنده طراحی و تنظیم شده است.