شاعری که در روزگاران نه چندان دور با آواز خود به همراه سازش با اشعاری تحسین بر انگیز همه را به اعجاب وا داشته و کارهای دشوار را با این اسباب خدا دادی که در وجود اوبود به آسانی انجام می داد در پایان عمر تابلویی غم انگیز از زندگی و چهره ی خود ترسیم می کند که دل آدم را به آتش می کشد . و با اندوه بی پایان در دیگر قصیده خود چنین می گوید :
شد آن زمان که به او انس رادمردان بود شد آن زمان که اوپیشکار میران بود
شد آن زمان که شعرش همه جهان بنوشت شد آن زمان که اوشاعر خراسان بود
در سراسر این قصیده و دیگر قصاید ی که در وصف دوران پیری وپایان یافتن روزگار جوانی و تمول و خوشی خود سخن می گوید هیچ گاه از تیره بودن چشمهای خود سخن نمی گوید . او که از ریختن دندان های همچون چراغ تابان خود سخن می گوید از خاموشی چراغ های تابان خود سخنی به میان نمی آور .اما از آنچه شاعران هم عصر او در مورد ش گفته اند او را نا بینا خوانده اند . دقیقی می گوید :
استاد شهید زنده بایستی وان شاعر تیره چشم روشن بین
تا شاه مرا مدیح گفتندی بالفاظ خوش ومعانی رنگین[1]
ناصر خسرو در مورد رودکی می گوید :
اشعار زهد وپند بسی گفته است آن تیره چشم شاعر روشن بین [2]
محمد عوفی بخارایی نیز در لباب الالباب می نویسد : «رودکی بصر نداشت اما بصیرت داشت » [3].
ابوزراعه معمری در این مورد می گوید :
اگر به دولت با رودکی نمی مانم عجب مکن از رودکی نه کم دانم
اگر به کوری چشم او بیافت گیتی ز بهر گیتی من کور بود نتوانم [4]
فردوسی در مورد رودکی در نظم کلیله و دمنه می فرماید :
گزارنده را پیش بنشاندند همه نامه بر رودکی خواندند
استاد نصراله امامی در مورد نابینایی رودکی می رماید : «تایید دیگری بر نابینایی رودکی ، اشاره موجود در کتاب الهواقل و الشوامل است که در آن آمده است : و قیل للروذکی و کان اکمه و هو الدذی ولد اعمی ، کیف اللون ؟ قال مثل الجمل » یعنی به رودکی که کور مادر زاد بود گفته اند : رنگ چگونه است ؟ پاسخ داد مانند شتر ؟ »[5]
نزدیکترین منبعی که به نظر می رسد در این مورد سخنی به میان آورده است دقیقی است که می گوید :
استاد شهید زنده بایستی وان شاعر تیره چشم روشن بین [6]
اما در بین اساتید ونویسندگان معاصر فارس زبان و غیر فارس زبان نظریات فراوانی در این مورد ارائه شده است . در بین اساتیدی که در همین اواخر در این باره قلم رانده اند یکی استاد صدرالدین عینی است . استاد صدرالدین عینی از طرفداران کوری رودکی است . ایشان معتقدند که رودکی از ابتدای عمر کور بوده و این موضوع را به اندازه ای روشن می داند که هیچ شکی را در مورد نابینای رودکی نمی پذیرد . عینی در این مورد می نویسد :«وقتی که یک شاعر همزمان رودکی کوری او را تصدیق می کند و همه ثروت را در حالت و به سبب کوری یافتن او را گوید ، نابینای مادرزاد بودن او را بی شک و شبهه اثبات می یابد . [7] استاد عینی به ابیات فردوسی استناد می کند و معتقد است که فردوسی بی شک و شبهه رودکی را کور خوانده است . چون اگر او کورنمی بود ترجمه کلیله و دمنه را برای به نظم درآوردن بر اونمی خواندند بلکه به اومی دادند تا او خود به نظم در آورد.[8]
استاد عبدالرحمان طاهرجان اف در کتاب پر مایه خود در مورد رودکی با نام «رودکی ، روزگار و آثار او» ضمن بحث مفصلی در این مورد و بیان نظریات معتقدان به کوری و طرفداران بینایی رودکی و نقد هر کدام از نظریان به این نتیجه می رسد که رودکی یقینا کور بوده و هیچ کدام از دلایل معتقدان به بینایی رودکی دلیلی قاطع و راضی کننده نیست . طاهر جان اوف می گوید : «طرفداران فرضیه کور شدن رودکی در آخر عمر در قید عقیده مطرح شده در قبلهستند و برای آن که حق بودن عقیده را به اثبات برسانند سعی می کنند که اشعار شاعر و اطلاعات به ما رسیده منابع را طبق هدفهای خود توضیح دهند . یا به اطلاعات مشکوک تکیه می کنند و از بررسی واقعی دلیل های تاریخی اجتناب ورزیده ، به نتیجه ای نا صحیح می رسند . [9]
طاهر جان اوف برای اثبات مدعای خود اشعاری از شاعر نابینای عرب «ابوالعلا معری » را می آورد از آن جمله است :
تظن به ذوب الجین فان بدت له الشمس اجرت فوت ذو عسجد
و یطلع الفجر و فوق جغنه من النجوم حلیه لم تحرز
(اینجا سپیده صبح به شمشیر برکشیده ای که نیام آن با سنگهای درخشان وگرانبها تزیین یافته است ، مانند شده است )
و همچنین :
ثم شاب الدجی و خافه من الفجر فغطی الشیب بالزعفران
و همچنین استناد کرده است به اشعار شوریده شیرازی که در ابیات فراوانی ادعای روئیت در آنها آمده است .از جمله ابیات زیر :
در جلوه آن یک گل صد باغ و چمن دیدم ای کاش تو هم دیدی این جلوه که من دیدم
زلفین تو در هر مو صد چین و شکن دارد در هر شکن وچینش صد چین ختن دیدم
و همچنین تصاویری که در اشعار شوریده شیرازی آمده است از جمله :
چهره لاله درخشید همه از تیره مغاک همچو سرخ آتش ازتوده خاکستری
و :
غیر رخسار تو با این خم ابروی که دید آفتابی که بر او شکل هلالی باشد [10]
در اشعار شاعر دیگر عرب به نام بشاربن برد نیز تصاویری وجود دارد که ادعای روئیت در آنها وجود دارد .عبدالرحمان طاهرجان اوف نیز در کتاب خود در مورد بشاربن برد از قول سخن شناس عرب به نام« اصمعی » این گونه آورده است که :«بشار بن برد نابینا متولد شد ، ولی در اشعار خود او اشیا را طوری به هم مانند می ساخت که افراد بینا هم نمی توانند این کار را بکنند »[11]
نکته دیگری که عبدالرحمان طاهرجان اوف مطرح می کند و به نظر می رسد پیش از اوکسی این نکته را بیان ننموده است این است که رودکی به زبان عربی آشنایی داشته و اشعار شاعران عرب را به فارسی ترجمه کرده است واز شعر وتصاویر آفریده شاعران تصویرگرعرب زبانی چون « صریح القوانی »وابوالحسن علی بن العباس بن جریج معروف به «ابن الرومی » و حناالفاخوری و ... بهره برده است . به دیگر زبان طاهرجان اوف معتقد است که رودکی بدون آگاهی و دریافتن تصاویر و یا حس کردن تصاویر آنها را در شعر خود بکار برده و از تصاویر شاعران عرب بهره برده و تصاویری که در شعر رودکی وجود دارد و در آنها ادعای بینایی وجود دارد را ناشی از این تقلید ها دانسته نه آفریده ذهن رودکی .[12]
طاهرجان اوف ادامه می دهد :«همه گفته های فوق به رنگ ، تابشهای آن و پدیده های دیگر که توسط بینایی درک می شوند ، متعلق اند . افراد بینا به رنگهای گوناگون وتابشهای آن نام داده اند ، رنگ اشیا را تصویر کرده اند ، طرز تشکیل تابشها و تغییرات آنها را به قلم داده اند ، یک چیز را با چیز دیگر مانند کرده ، رنگ آن را تعیین نموده اند . اشخاص نابینا امکان احساس مستقیم رنگ و برداشتن تاثیرات بصری را ندارند ولی آنها از قابلیت از خود کردن مفاهیم در باره رنگ و تابشهای آن وخصایصی که آدمیان بینا تصویر کرده اند محروم نیستند . اگر نابینا با مدد احساس بداند که شیر مایع است ، برف سرد است و آب می شود , کاغذ نازک است وپاره می شود و غیره ، آن گاه مفهوم را در خصوص آن که همه آنها دارای یک رنگ سفید اند او از آدمیان درک می نماید .او اطلاع پیدا می کند که گل محمدی و رخ معشوق هردو رنگ سرخ و از لحاظ رنگ به هم ماننداند و... اشعار شاعران نابینایی چون بشاربن برد , ابوالعلا معری و شوریده شیرازی به این گواهی می دهد .»[13]
آنچه که طرفداران نابینایی رودکی عنوان کرده اند بیان شد . مجموع دلایلی که این گروه از استادان و نویسندگان بیان کرده اند آنچه است که در سطور بالا آمد .هرکس غیر از افراد نام برده در این مورد صحبتی کرده است تقریبا تکرار همین دلایل به شیوه ای دیگر است . حال می پردازیم به دلایلی که طرفداران بینایی رودکی برای اعتقاد خود بیان کرده اند .
استاد بدیع الزمان فروزانفر در خطابه ای در سال 1308 سه دلیل برای بینایی رودکی ارائه داده است . خلاصه این دلایل این گونه است :
1- ادعای بینایی از جانب خود رودکی از جمله :
پوپک دیدم به حوالی سرخس ...
در راه نشابور دهی دیدم بس خوب
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود
2- آنچه در تاریخ یمینی آمده به این مضمون که چشمانش را در اواخر عمر میل کشیدند .
3-تشبیهات دقیق حسی که در شعر رودکی کم نیستند .
استاد فروزانفر بعدها دلایل ارائه شد از جانب خود را ضعیف دانسته و آنها را این گونه جواب می دهد که : اداعای روئیت در شعر شعرایی که در نابینایی آنها هیچ تردیدی وجود ندارد نیز موجود است .دیگر اینکه آنچه در تاریخ یمینی آمده مربوط به حدود سیصد سال بعد از فوت رودکی است و ماخذ دقیق آن نیز بیان نشده است به همین دلیل نمی توان آن را معتبر دانست وآن را به عنوان یک منبع مورد استناد قرار داد .
دیگر استادی که طرفدار بینایی رودکی است ، استاد سعید نفیسی است ومعتقد است که رودکی لااقل در مدتی از زندگی خود با چشمانش دنیا را دیده است و در اواخر عمر او را کور کرده اند و دلیل کور کردن او را شرکت در جنبش قرمطی و سرکوبی قرمطی ها در آخر حکمرانی نصر دوم میداند که در این مورد اطلاعاتی در سیاست نامه و الفهرست ابن ندیم آمده است [14]
دانشمندان غیر ایرانی چون گراسیموف , برتلس ، میرزایف ، میرزا زاده ، ادوارد برون و دیگران نظریه سعید نفیسی را تایید کرده و دلیل عمده ای که در این مورد ذکر کرده اند عباراتی و تصاویری است که در اشعار رودکی آمده است .چون این ابیات :
خورشید را ز ابر دمد روی گاه گاه چونان حصاریی که گذر دارد از رقیب
و
زلف تورا جیم که کرد ؟ آن که او خال تو را نقطه ی آن جیم کرد
وان دهن تنگ تو گوئی کسی دانگ کی نار به دونیم کرد
برتلس برای اثبات فرضیه خود به شعر شکایت از پیری استناد می کند و با تفسیر وترجمه ابیات آن به این نتیجه می رسد که جوان سبکسری که مایل دختران زیبا رو بود و مهوشان ماه روی پنهانی شب هنگام نزد اومی رفتند و دوست دار حیات شاد و خوشی وخوش گذرانی بود یقینا چشمانی نازک بین داشته که با دقت فراوان زیبایی ها را دنبال کرده وخواهان آنها بود . نکته دیگر این که چگونه می توان تصورکرد که دختران زیبا روی مایل ملاقات با کسی باشند که کور مادر زاد بوده و با چشمانی نازیبا چهره ای بی زیب داشته است ؟
م.گراسیموف با توجه به ترجمه اشعاری که از رودکی نقل شده معتقد است که رودکی نه تنها در جوانی بلکه در بزرگسالی هم بینا بوده است .گراسیموف به تفصیل شعر «سه پیراهن » رودکی پرداخته و به دنبال آن با تفسیر شکایت از پیری دلایل خود را محکم تر می نماید .[15]
به نظر می رسد از مجموع آنچه در مورد بینایی و نابینایی رودکی آمده می توان به این نتیجه رسید که اگر بدون جانبداری نا صحیح از اعتقادات قبلی با دیدی باز و بدور ار تعصب توجه کنیم می توان این گونه گفت که تقریبا می توان به یقین رسید که رودکی در برشی از زندگی خود دیده است و پس از مدتی چشمان ظاهر را بسته و با بصیرتش زندگی را ادامه داده است . اما از کجا می توان به این نتیجه رسید .
یکی از دلایلی که طرفداران نابینایی رودکی آن را دستاویز خود کرده اند این است که شاعران دیگری چون شوریده شیرازی و ابواعلا معری و بشاربن برد در اشعار خود تصاویری آفریده اند وچون این افراد نابینا بوده اند پس می تون گفت که رودکی هم با وجود کوری خوی می توانسته است تصاویری را بیافریند . درست است که افراد نابینا به مدد دیگر حواس خود می توانند دنیا را درک کنند و کسی در این مورد که افراد نابینا در دیگر حواس از افراد معمولی قوی تر هستند شکی ندارد اما سخن اینجاست که کدام انسان منصف وعادل تصاویر بسیار زیبای و دقیق وجزئی رودکی را هم ردیف تصاویر کلی شعرای نامبرده قار می دهد ؟ ممکن است فرد نابینا به شکلی دریابد که آفتاب گاه گاهی در زیر ابر پنهان می شود و گاهی از زیر ابر بیرون می آید اما به سختی ممکن است که فردی نابینا این به قول امروزی ها قایم باشک بازی خورشید و ابر را به زندانی که گاهی سر خود را بیرون می آورد و گاهی از ترس نگهبان سر خود را می دزدد مانند کند . چنین تصویری تنها به ذهن خلاق و آفریینده شاعری چون روکی می آید وگرنه بسیارند انسانهای بینایی که هر دو صحنه ی یاد شده را با چشمان خود دیده اند وهیچگاه چنین تصویری به ذهنشان نرسیده است حال بسیار دور از ذهن است که تصور شود نابینایی با دیگر حواس خود یا با تعریف اطرافیان خود چنین چیزی را دریابد .
بنا بر این نمی توان تصاویر زیبا و طبیعت گرای رودکی را با تصاویر کلی برابر دانست . همانطور که همه می دانیم در اشعار رودکی گرایش فراوانی به تصاویری که منشع آنها طبیعت است وجود دارد . تصاویری که از زیبایی ، جوانی ، زیبا پسندی و علاقه به دیدار زیبا رویان سخن می گوید . آیا نمی توان به کسی که جمال زیبا رویان را ندیده است و فرقی بین زیبا رویان و نازیبایان نمی داند و آنها برایش یکسان هستند طعنه زد ؟ چنین کششهایی از یک نا بینا غیر موجه و سرد نیست ؟
طرفداران نابینایی رودکی این بیت شوریده شیرازی را که در آن ادعای روئیت شده است به عنوان دلیل آورده اند :
زلفین تو در هر مو صد چین و شکن دارد در هر شکن وچینش صد چین و ختن دیدم
سوال اینجاست که آیا این دیدن همان دیدن است که رودکی می گوید :
پوپک دیدم به حوالی سرخس بانگک برداشت به ابر اندرا
یا این بیت که می گوید :
همیشه چشمم زی زلفکان چابک بود
هر آن کس که زبان فارسی را صحبت کند و البته به ریزه کاری های آن آشنایی کافی داشته باشد یا به زبان دیگر زبان فارسی زبان مادری اش باشد یقینا به این سوال پاسخی منفی خواهد داد . برای درک این موضوع لازم است به این مثال ساده توجه کرد . گاهی به یک دانشجوی زرنگ می گوییم» من آینده تو را روشن می بینم» . این می بینم که در این جمله بکار رفته است با این عبارت که :« صورتت را زیبا می بینم» یکی نیست . دیدن هایی که رودکی در اشعار خود آورده است از جنس دیدن های حسی و واقعی است نه دیدن هایی که معنی واقعی دارند .
تصاویری که در شعر رودکی وجود دارد تنها محصول تماشای مستقیم و تجربه شخصی خود شاعر است وگرنه کسی که خود با چشمان خود راه رفتن کسی را ندیده باشد نمی تواند به این زیبایی او را هجو کند و نا متعادل راه رفتن او را گوشزد کند و یا خال روی صورت محبوب را به نقطه و موی او را به جیم مانند کند ویا صحنه جدا کردن جوجه از مادرش را تنها کسی می تواند به این زیبایی بیان کند که خود با دیدن این صحنه آن را تجربه کرده باشد .و یا لحظه های پیدایی و ناپیدایی خورشید در آسمان بهاری را از میان ابر را به گونه ای زیبا بیان می کند و ابیات فراوانی چون :
تندر میان دشت همی باد بر دمد برق از میان ابر همی بر کشد قضیب
مطلب دیگری که دلیل طرفداران نابینایی رودکی است کلامی است که فردوسی در مورد به نظم در آوردن کلیله و دمنه گفته است .در این مورد باید گفت که اولا فردوسی هیچ تصریحی به نابینایی رودکی نداشته است و صرف این که» همه نامه بر رودکی خواندند « نمی تواند دلیلی قانع کننده بر این فرضیه باشد . آیا در صورتی که دونفر در محلی حضور داشته باشند و یکی از دو نفر مطلبی را برای دیگری بخواند دلیلی بر بی سوادی شخص دوم دارد ؟ اگر چنین باشد باید مولوی را نیز بی سواد و بی اطلاع از خواندن و نوشتن و یا بینایی بدانیم . چرا که بر همه واضح و روشن است که حضرت مولانا در مجالس شبانگاهی که بر گزار می کردند ابیات مثنوی را می گفته و حسام الدین چلبی نیز آنها را می نگاشته است . آیا می شود از این نکته این استنتاج را کرد که رودکیخود نمی توانسته بنویسد به همین دلیل حسام الدین ابیات را نگاشته است ؟ روشن است که این استنتاج یک استنتاج باطل است .
در این مورد نکته دیگری را باید متذکر شد و آن جریان برگردان کلیله و دمنه به زبان پارسی است . در مقدمه شاهنامه ابومنثوری در این مورد چنین آمده است : «پس امیر سعید نصربن احمد ،سخن بشنید خوش آمدش .دستورخویش ، خواجه بلعمی را بر آن داشت تا از زبان تازی به زبان فارسی گردانید تا این نامه به دست مردمان اندر افتد و هر کس دست بدو اندر زند و رودکی را فرمود تا کلیله را به نظم آورد » چنانکه می بینیم نه در مقدمه شاهنامه ابومنصوری و نه در شاهنامه فردوسی هیچ تصریحی بر کور بودن رودکی وجود ندارد . تنها دلیل کلمه «گزارنده » است که می توان آن را به معنی مترجم گرفت و این شک را به طور کامل بر طرف کرد .
باید توجه داشت حتی اگر بر فرض محال این بیت را دلیل بر کوری رودکی فرض کنیم هیچ دلیلی برای مادر زاد بودن کوری رودکی نمی توان ارائه داد .همانگونه که نمی توان از مطلبی که دقیقی در این مورد بیان کرده است دلیلی بر مادرزادی بودن کوری رودکی ارائه کرد . آنچه که ناصر خسرو نیز در حدود یک قرن و نیم پس از درگذشت رودکی بیان کرده نیز همان گونه است که دقیقی و سایرین بیان کرده اند .
آنچه که محمد عوفی نیز در مورد کوری رودکی آورده است قدیم ترین منبعی است که اشاره ای به نابینایی رودکی دارد و به نظر می رسد دیگر نویسندگان از محمد عوفی پیروی کرده و به دنبال سخن اوسخنانی در این مورد بیان کرده اند .آنچه محمد عوفی گفته نیز دلیلی بر مادر زادی بودن کوری رودکی نیست . نکته قابل توجه این که دو منبع مهم نزدیک به رودکی یعنی چهارمقاله نظامی عروضی سمرقندی و دیگری تاریخ سیستان در مورد کوری رودکی هیچ سخنی به میان نیاورده اند . این که این دو در این مورد کلامی نگفته اند می تواند دلیل بر بینایی رودکی باشد .چه این که در صورت بینایی رودکی نویسندگان در این مورد مطلبی نمی نویسند . یعنی نمی نویسند که رودکی با چشمان خود می دید زیرا این امری طبیعی و روشن است و نیازی به بیان آن نیست و تنها در صورتی که رودکی یا هر کس دیگر نا بینا باشد به دلیل غیر طبیعی بودن بیان می شود .
نکته مهم دیگری که از جانب طرفداران نابینایی رودکی مطرح شده است استفاده رودکی از تصاویری است که در نتیجه ترجمه از زبان عربی به آنها آگاهی یافته است . هر کسی که به زبان و ادب فارسی و عربی آگاهی داشته باشد به روشنی تفاوت تصاویری که شعرای عرب و فارس در شعر خود بکار می برند را در می یابد . یکی از عمده ترین عواملی که در این موضوع تاثیر گذار بوده است شاید تفاوت در محیط زندگی این دو گروه از شعراست . کجا می توان تصاویری که رودکی در شعر خود استفاده کرده و به توصیف طبیعت زیبای محیط زندگی خود پرداخته با تشبیهات وتصاویر که طرفین آنها شتر و شمشیر و بیابان است یکی دانست . طرفداران این عقیده فراموش کرده اند که یکی از تصاویری را که رودکی به تقلید از شعرای عرب آفریده است را نشان دهند و یا بین تصویر یا تصاویری که رودکی آفریده است با تصاویر شعرای مورد نظرشان وجه تشابهی بیابند و آن را به عنوان دلیل محکمی برای خود بیان کنند . راستی رودکی نابینا به چه شکلی زبان عربی را خوانده و ترجمه کرده است ؟ کسی برای او خوانده ؟یا خود با چشمان تیز بینش قرائت کرده است ؟ این سوالی است که طرفداران نابینایی رودکی باید به آن پاسخ دهند .
آنچه مسلم است این است که رودکی در مدتی از زندگی خود هرچند کوتاه دنیا را با چشمان خود دیده است و پس از مدتی حال ما را به مدت زمان آن کاری نیست چشمان جهان بینش را از دست داده است . حال چرا و چگونه آنها را از دست داده موضوع این مقال نیست هرچند طرفداران کور کردن رودکی دلایلی را برای خود دارند از جمله شعر سه پیراهن را
نگارینا شنیدستم که گاه محنت و شادی سه پیراهن سلب بوده است یوسف را به عمر اندر
یکی از کید شد پر خون دوم شد چاک از تهمت سوم یعقوب را از بوش روشن گشت تر
رخم ماند بدان اول دلم ماند بدان ثانی نصیب من شود در وصل آن پیراهن دیگر [16]
م.گراسیموف این ابیات را دلیلی برای کور کردن نه کور شدن رودکی در برهه ای از زندگی خود می داند و در این مورد این گونه توضیح می دهد که کاملا آشکار است که افراد مسلط به زبان فارسی با استفاده از این ابیات خصوصا مصرع آخر میتوانند به این نتیجه برسند که رودکی در این ابیات از تهمتی که دامنگیر او شده و نتیجه آن آزار رسیدن به اوست صحبت کرده است . و درنهایت به این نتیجه می رسد که با توجه به نشانه های چندی در دیوان رودکی و از جمله این ابیات خود رودکی به ستمی که به او رسیده شهادت می دهد . و در نهایت او را تهمت زدند ، فریب دادند وکور ساختند . [17]
نکته قابل توجه و با اهمیت در مورد نابینایی انسانها این است که با توجه به تحقیقاتی که صورت گرفته است افرادی که مادرزادی کور بوده اند به راحتی از نابیانایی خود صحبت می کنند و در واقع راحت تر با نابینایی خود کنار می آیند . با برسی آثار و گفته های آنها در می یابیم که از نابینایی خود به راحتی صحبت می کنند و از آن شکایت می کنند یا هر مطلب دیگری در مورد آن بر زبان می آورند . در مقابل افرادی که طی یک اتفاق عمدی یا حادثه ای بینایی یا هر عضوی از اعضای خود را از دست می دهند به خاطر تلخی آن حادثه و آزاری که از آن دیده اند هیچ گاه حاضر نیستند خاطره ناگواری که موجب از دست دادن عضوی از اعضای خود شده است را تکرار کنند و با تکرار و بیان آن حادثه وضعیت روحی نا مناسبی پیدا می کنند به همین خاطر حاضر به بیان آن نیستند .دور از ذهن نیست که دلیل عدم وضوح این موضوع در آثار رودکی نیز همین نکته باشد .
آنچه در این سطور پایانی این نوشته باید گفت این نکته است کهتقریبا می توان به یقین رسید که رودکی در قسمتیاز زندگی خود بینا بوده است حال این مدت چه مدت زمانی بوده است باید در مورد آن به بررسی و تحیق پرداخت و در باقیمانده زندگی خود چشم را بر روی دنیا فرو بسته است و یا چشمانش را بر روی جهان بسته اند . لازم است در مورد این دو نکته بررسی بیشتری شود که 1- دلیل کوری رودکی چه بوده است ؟ 2- رودکی در چه زمانی از زندگی چشمان خود را از دست داده است ؟ بیشتر محققان و نویسندگان عمده ی همت خود را صرف اثبات بینایی یا نابینایی رودکی کرده اند و کمتر به این موضوعات پرداخته اند .
پی نوشت ها
2-دیوان اشعار چاپ دوم ص 323
5- رودکی استاد شاعران ، توضیح وگزارش نصراله امامی ،جامی،تهران ،ص 74 .
7- استاد رودکی ، صدرالدین عینی ، ص 31 .
9- رودکی ، روزگار و آثار او ، عبدالرحمان طاهرجان اوف ، ترجمه میرزا ملا احمد ، ص 52 .
10- شوریده شیرازی ،دیوان اشعار ، به کوشش احسان نصیحی ، تهران ، 1325 ، صص 16 الی 60 .
12- رودکی ، روزگار و آثار او ، عبدالرحمان طاهرجان اوف ، ترجمه میرزا ملا احمد ، ص 51 .
14- سعید نفیسی ، محیط زندگی ، ص 404 .
15- م.گراسیموف , آثار رودکی ، ص 104 به بعد .
16- دیوان رودکی ،شرح و توضیح منوچهر دانش پژوه ،ص 20 .
17- آثار رودکی ، م.گراسیموف ، ص 17.