اذا الدنیا قررت ترسم لی الفراق للابد فانا هی التی تحارب القدر ..
اذا کل فرص حیاتی کالرماد انتهت یبقه شوق وصالک بقلبی جمرة لن تنطفی
حینما قسوة التقدیر تکتب انتظاری بالم ....
اداری جروحی بنظراتک اشرب هل الکأس المریرو اشعل الامل فی حالة سکر
اذا الارض قیدنی فی بعدک اکتب غزل فی الصمت و الهدوء و بین دموع تملاء دفاتر حزنی و عتابی..
فالسماء کآنه صدیق قدیم الطف بحالتی و بقطراتٍ من حب و حنان غسل کل لحظاتی المشؤومه فی ضل موت احلامی .
و انا کالمجنونه تحت سقف هل صدیق المحب ارفع یدی واطلب وجودک من کل قطره تتساقط
اگر دنیا برای نرسیدن من به تو عزم کرده است من بی پرواتر از آنم که به دنیای نامهربانم ببازم
اگر تمام فرصت ها چون تلی از خاکستر به یغما روند شوق دیدارت افزون تر از قبل بر قلبم حکم میراند .
آنگاه که قساوت تقدیر انتظارم را چون عذابی بی فرجام می نویسد من نیز مستانه این جام تلخ را به امید بارقه هایی از چشمان تو در شور مستی سر میکشم .

+ نوشته شده در یکشنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۱ ساعت 20:36 توسط سهیلا شجیرات
|
این وبلاگ با توجه به عنوان پایان نامه نویسنده طراحی و تنظیم شده است.